بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است


عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است

نوا ز پردهٔ غیب است ای مقام شناس


نه از گلوی غزل خوان نه از رگ ساز است

کسی که زخمه رساند به تار ساز حیات


ز من بگیر که آن بنده محرمراز است

مرا ز پردگیان جهان خبر دادند


ولی زبان نگشایم که چرخ کج باز است

سخن درشت مگو در طریق یاری کوش


که صحبت من و تو در جهان خدا ساز است

کجاست منزل این خاکدان تیره نهاد


که هر چه هست چو ریگ روان به پرواز است

تنم گلی ز خیابان جنت کشمیر


دل از حریم حجاز و نوا ز شیراز است